سفارش تبلیغ
صبا ویژن



من عاشق شدم ؟؟!!!!! - شهر ‏‏آشوب






درباره نویسنده
من عاشق شدم ؟؟!!!!! - شهر ‏‏آشوب
شهر آشوب ( فراز )
حالا که لو رفتم می گم : من فراز هستم یک نوجوان مثل همه نوجوانای مملکتم . همه آدمها رو به خاطر آدم بودنشون دوست دارم اما بعضی ها رو بیشتر .بدم نمی آید بچه مسلمون درست و حسابی باشم اما دوست دارم اول درست بدونم اسلام چیه . از فکر های بد هم بدم میاد چه برسه به کارهای بد . ادعای بچه مثبت بودنم ندارم . فعلا همین
تماس با نویسنده


لینکهای روزانه
نقد پیام آتش زدن قرآن توسط دانمارکی ها [44]
نظر آیت الله صانعی در مورد سن بلوغ دختران [72]
[آرشیو(2)]


لینک دوستان
شب و تنهایی عشق
COMPUTER&NETWORK
عاشق دلباخته
دلنوشته های یاسی
پرواز
شادی(زمزمه های دلتنگی)
انتظار
زندگی نیک
باور
اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز
یاس کبود
ساغر هستی
نسل برتر
کوثر
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
من عاشق شدم ؟؟!!!!! - شهر ‏‏آشوب


لوگوی دوستان






وبلاگ فارسی

آمار بازدید
بازدید کل :27465
بازدید امروز : 6
 RSS 

نمی دونم چرا دیگه اون شور و نشاط همیشگی رو از دست دادم .


دیگه اصلا ً دست و دلم به نوشتن نمی ره .


می دونین چیه ؟ توی دلم یک ابر سیاه غصه سایه انداخته . ابری که نمی دونم چیه و از کجا میاد و از جون من چی می خواد . اما می دونم که هست ، بد جوری هم هست .


نه به خدا ، بچه ننه بازی از خودم در نمیارم !   تلقینم نمی کنم .  خوب توی دلم حسّش می کنم . چی کار کنم نمی تونم چیزی رو که حس می کنم بگم حس نمی کنم که ؟ می تونم ؟


این روزا بی خود و بی جهت خنده از روی لبام رفته و گاهی به زور یک لبخندی می زنم .


مامان پریروزا می گفت : فراز جان ، چی شده پسرم ؟ چرا چند وقته دیگه مثل همیشه شاداب نیستی مادر ؟ اگه چیزی شده خوب به من بگو .


هر چی می گفتم به خدا چیزی نیست که بتونم بگم باور نمی کرد .


طفلی مامان فکر کرده من عاشق شدم   و به خاطر همینم چند وقته که تو همم . می گفت : خوب مادر جون عشق که عیب نیست . تو معرفیش کن من یه کاریش می کنم . جالب اینجاست که هر چی می گم اصلا این حرفا نیست و من دلداده کسی نیستم فکر می کنه دارم ازش مخفی می کنم .


اما حد اقل شما باور کنین  که این یک احساس بد و مزخرفه که حالمو گرفته و خنده و نشاط را از زندگی من بیرون کرده . حس غریبی که نمی شناسمش .


می دونم کسی نمی تونه برام کاری کنه . اما اگه دوستم دارین برام دعا کنین . باور کنین از این اوضاع خیلی خسته شدم . خیلی ...


-------------------------------------------------------------


راستی از همه اونایی که برام پیام گذاشتن مخصوصاً آبجی فرنوش مهربون و گلم و آبجی ساغر پر احساسم ممنونم. باور کنید گاهی در روز دوبار به کافی نت میام فقط برای اینکه برای بار صدم یامهای پر محبتتون را بخونم .بعدش هم از همتون به خاطر این که جواب پیاماتونو ندادم معذرت می خوام .


یه چیز دیگه ، کسی از آبجی ریحانه من خبر نداره ؟ خیلی وقته خبری ازش نیست ؟! امیدوارم اتفاق بدی براش نیفتاده باشه .



نویسنده » شهر آشوب ( فراز ) » ساعت 2:5 صبح روز سه شنبه 87 مرداد 29